شروع به سرقت حالت کسی است که با قصد قبلی یعنی با تحقق عنصر روانی اقدامات موثری را برای اجرای سرقت مورد نظر انجام داده لیکن بنابه دلایل و موانعی که خارج از کنترل و تاثیر او بوده موفق به انجام سرقت نشده است.
شروع به کلاهبرداری ، یعنی شخص با قصد کلاهبرداری شروع به انجام آن می کند اما بدون اراده کلاهبردار نتیجه مورد نظر که بردن مال است محقق نمی شود.
برای تحقق جرم شرکت در سرقت، شریک باید در انجام عملیات اجرایی جرم شرکت داشته باشد و جزئی از آن را انجام داده باشد.
شرکت در لغت به معنای قسمت و سهم است و در اصطلاح حقوقی نیز، اجتماع حقوق مالکان متعدد در شیء واحد به نحو اشاعه را شرکت میگویند.
شرکت دولتی نوع مستقلی از شرکت های تجاری نیست بلکه در قالب یکی از انواع مقرر برای شرکت های تجارتی تشکیل می شود مثل سهامی عام یا سهامی خاص
مطابق با ماده ۱ قانون شوراهای حل اختلاف ، این شورا ها به منظور حل اختلاف و صلح و سازش بین اشخاص حقیقی و حقوقی تشكیل شده اند.
چنانچه فردی مدعی باشد که در اثر اشتباه یا قصور پزشکی دچار آسیبی شده است، باید بداند قانونگذار به منظور رسیدگی به موضوع، مراکزی را در این خصوص تعیین کرده است.
طرفین می توانند نسبت به رایی که داور صادر نموده شکایت کنند حتی اگر داور، رای را براساس حق صلح صادر کرده باشد.
مقصود از محو نمودن در اين ماده از بين بردن لاك و مهر يا پلمپ با مواد شيميايی می باشد.
ادای سوگند در دادگاه به این معنا و مفهوم است که شخصی برای درستی ادعاهای خود، خداوند را گواه قرار میدهد تا با این روش ادعا و اظهارات خود را اثبات کند یا این که خود را محق دانسته و در مقابل برای واهی و خیالی بودن حرف های طرف مقابل به خداوند متوسل میشود.
به موجب ماده (۲) ق. صدور چک، چک در حکم سند لازم الاجرا میباشد، بدین معنی که دارنده آن تحت شرایطی میتواند در اداره ثبت نسبت به آن درخواست صدور اجرائیه کند.
مراجع اختصاصی قضایی فقط حقِ رسیدگی به اموری را دارند که بطور روشن و مشخص در قانون آمده است. انواع مراجع اختصاصی را می توان به مراجع اختصاصیِ حقوقی و مراجع اختصاصیِ کیفری تقسیم نمود. البته در هر دو دسته، دادگاه انقلاب و شورای حل اختلاف به صورت مشترک وجود دارد.
اصل 34 قانون اساسی:دادخواهی حق مسلم هر فرد است و هر کس می تواند به منظور دادخواهی به دادگاه های صالح رجوع نماید.
صلاحیت ذاتی صلاحیتی است که شایستگی و اقتدار دادگاه بر اساس نوع، صنف و درجه تعیین میگردد.
صلاحیت محلی بررسی این امر است که دعوا در دادگاه عمومی کدام یک از نقاط ایران باید اقامه شود.
صلح در لغت به معنای آشتی، دوستی، توافق و سازش آمده و در اصطلاح حقوقی به معنای تراضی، تسالم و توافق بر امری اعم از تملیک عین یا منفعت یا اسقاط دین یا حق است.
امین شخص مورد اعتمادی است که به وسیله دادگاه در پاره ای موارد برای حمایت از محجور( مجنون، صغیر، غیررشید) تعیین می شود.
طلاق بائن طلاقی است که مرد در مدت عده حق رجوع ندارد.
به طور کلی طلاق هم می تواند از طرف مرد باشد و هم از طرف زن. مردان می توانند با مراجعه به دادگاه و دریافت گواهی عدم امکان سازش همسر خود را طلاق دهند.
درحقوق ايران، مرد مي تواند با رعايت تشريفات مقرر در قانون، زن خود را طلاق دهد بدون اين که نياز به اثبات موجب يا موجبات خاصي باشد ليکن درخواست طلاق از طرف زن به راحتي پذيرفته نمي شود و زوجه درصورت اثبات موارد خاصي مي تواند درخواست طلاق کند.
عسر و حرج وضعیتی است که ادامه زندگی را برای زوجه با مشقت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد که در این صورت زن حق تقاضای طلاق دارد.
طلاق عبارت است از انحلال (= از بین رفتن ) عقد نکاح دائم. در طلاق توافقی، زن و شوهر میبایستی در مورد کلیه مسائل مربوط به مهریه، نفقه، حضانت فرزندان و زمان و نحوه ملاقات، جهیزیه و اجرتالمثل و … توافق کنند تا زودتر به هدفشان برسند.
غایب مفقود الاثر کسی است که « از غیبت او مدت بالنسبه مدیدی گذشته باشد و از او به هیچ وجه خبری نباشد»
عِدِّه مدت زمانی است که زن پس از جدایی یا مرگ شوهرش باید از ازدواج خودداری کند.
عزل امین به معنای برکناری وی از سمت مزبور به علت از دست دادن شرایطی از قبیل امانتداری، توانایی در اداره اموال مولی علیه و... می باشد.
قیم شخصی است که در صورت نبودن ولی خاص( پدر و جد پدری و وصی منصوب از طرف یکی از آنان) به وسیله دادگاه برای سرپرستی و اداره امور محجور( صغیر و مجانین و اشخاص غیر رشید که جنون یا عدم رشد آنها متصل به زمان صغر آنها نباشد)، نصب می شود.
وصیت عبارت است از تصمیم شخص برای زمان بعد از مرگ خودش
عفو يكی از عوامل سقوط و يا تخفيف مجازات و نيز ابراز محبت و رافت نسبت به محكومان است كه از طرف عالی ترين مقام كشور و يا مرجع قانونگذاری اعطا می گردد.
مطابق ماده 338 قانون مدنی بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم.
مطابق ماده ۶۳۵ قانون مدنی عاریه عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین به طرف دیگر اجازه می دهد که از عین مال او مجانا منتفع شود.عاریه دهنده را معیر و عاریه گیرنده را مستعیر گویند.